نگریستن به خدا
نکاتی درباره تفسیر کشاف و ترجمه اش
بخش اول
تفسیر کشاف تالیف ابوالقاسم محمود زمخشری است.ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشری معروف به جارالله، یکی از بزرگ ترین علمای لغت و دستور زبان عربی و علوم بلاغی و یکی از مفسران طراز اول قرآن است.وی در رجب سال 467 هجری در قریه زمخشر از نواحی خوارزم به دنیا آمد.در طلب علم به بخارا و بغداد رفت.سفرش به بغداد در طی سفر او به حج بود.در بغداد به نزد ابوالسعادات هبه الله بن الشجری-از ائمه لغت و ادب، صاحب امالی معروف و نقیب طالبیان در کرخ-رسید و از او احترام شایسته ای دید.سپس چون به مکه رسید قصد مجاورت بیت الله کرد و در جوار خانه خدا مقیم شد و لقب او « جارالله» یعنی « همسایه و مجاور بیت الله» از همین جاست.در مدت مجاورتش در مکه از حمایت و تشویق و احتمالا صلات و کمک های مالی ابن وهاس که از امرا و در عین حال از علمای حجاز بود برخوردار گردید.تفسیر کشاف را در همین ایام اقامت در مکه نوشت.به گفته خودش این کار علی الظاهر طرحی 30 ساله می نمود که به عنایت الهی « در مدتی برابر خلافت ابوبکر»-یعنی دو سال و چند ماه-در مدرسه علامه که درست روبه روی کعبه بوده، به پایان رسید.آثار او در حدیث و لغت و صرف و نحو بسیار است از جمله النموذج یا انموذج، المفصل، اطواق الذهب در مواعظ، الفائق در غریب الحدیث، نکت الاعراب در اعراب قرآن، اساس البلاغه در لغت، مقدمه الادب در لغت، المستقصی در امثال، ربیع الابرار در اخبار و نوادر و نکات ظریف و از همه مهم تر کشاف در تفسیر قرآن.
زمخشری در فقه پیرو مذهب حنفی و در اصول عقاید و کلام چنان که معروف است معتزلی مذهب بود.او در سال 538 هجری در جرجانیه در گذشت.ابن بطوطه، سیاح معروف عرب که سفرنامه اش به فارسی هم ترجمه شده است قبر او را در آنجا زیارت کرده است.
نام کامل تفسیر کشاف، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التاویل است.زمخشری با صراحت تمام، عقاید اعتزالی خود را در نگارش این تفسیر به خرج داده، به طوری که تفسیر کشاف جامع ترین و عالی ترین تفسیر موجود قرآن بر مبنای عقاید معتزله است.جلالت قدر این تفسیر تا به حدی است که با وجود آنکه اهل سنت که غالباً اشعری مذهبند و اندیشه های اعتزالی را دیده عیب و انکار می نگرند و بارها شروح و ردیه های مختلفی بر آن نوشته و عقاید اعتزالی صریح آن را رد و طرد کرده اند ولی از زمان تالیف به بعد هم در مجامع علمی و تفسیر نگاری اهل سنت و هم مجامع شیعه از قبول عام و استقبال شایانی برخوردار بوده است.
معروف است که شیخ طبرسی که خود بزرگ ترین مفسر قدیم شیعه به شمار می آید و تفسیر مجمع البیان او با یک دو دهه اختلاف زمانی، همعصر با کشاف زمخشری تالیف شده است.پس از پایان رساندن مجمع البیان چون کشاف را ملاحظه کرد آن را بسیار پسندید و بر مبنای آن و با اقتباس و التقاط از آن، دو تفسیر متوسط و کوچک، به نام های جوامع الجامع و الکاف الشاف نوشت.یا بیضاوی که تفسیر انوار التنزیلش همانند مجمع و کشاف، از تفسیر طراز اول قرآن مجید به شمار می آید آن تفسیر را وسیعا بر مبنای تفسیر کشاف استوار ساخته و نقاوه و عصاره ظرایف آن را نقل و اقتباس کرده است.
زمخشری از ائمه لغت و ادب و علوم زبانی و زبان شناسی و از قائلان به اعجاز زبانی و هنری قرآن کریم است و در تفسیرش بیش از هر تفسیر دیگری به نکات زبانی و ظرایف و غوامض نحوی و « معانی-بیانی» و بدیعی و بلاغی قرآن مجید پرداخته است.در مقدمه تفسیرش می گوید:« بزرگ ترین فقها و قصه شناسان و واعظان و نحویان و لغویان نمی توانند به باریکناها و ظرایف قرآن پی ببرند، مگر آنکه در دو علم مختص به قرآن یعنی « علم معانی» و « علم بیان» دست داشته باشند.»
ابن خلدون تفسیر کشاف را مهم ترین تفسیری می داند که بر پایه علوم زبانی و بلاغی نوشته شده است و در عین آنکه از آن تفسیر به خاطر اشتمال بر عقاید و آرای معتزله انتقاد می کند، می نویسد:« ولی با همه اینها محققان مزبور به رسوخ قدم وی در مسائلی که به زبان و بلاغت متعلق ست اعتراف دارند و هرگاه کسی که آن را می خواند کاملا به مذاهب سنت آگاه باشد و راه استدلال را نیک بداند، آن وقت از بد فرجامی های آن مصون خواهد بود.پس باید مطالعه آن را غنیمت شمرد، چه کتاب مزبور در انواع فنون زبان دارای شگفتی هایی است.»(ترجمه مقدمه ابن خلدون، جلد اول، صفحه 893)
ابن خلدون در جای دیگر از مقدمه معروفش نیز به زمخشری و کشاف اشاره دارد و از جمله می نویسد:« ...و آنان که بیش از هر کس به این فن(فن بیان)نیازمندند، مفسران می باشند و بیشتر تفاسیر متقدمان از این فن عاری است و مولفان آنها در این باره غفلت ورزیده اند.تا آنکه جارالله زمخشری پدید آمد و کتاب خود را در تفسیر وضع کرد و آیات قرآن را بر وفق احکام این فن مورد تتبع قرار داد، بدان سان که برخی از قسمت های اعجاز آن آشکار شد و از این رو اگر وی عقاید بدعت گذاران را هنگام اقتباس آنها از قرآن به وجوه بلاغت تایید نمی کرد، تفسیر وی در میان تفاسیر به سبب این مزیت، منحصر به فرد می شد.»(ترجمه مقدمه ابن خلدون، جلد دوم، صفحه 1173)
نظر به آنکه کلام شیعه و معتزله در امهات مسائل از جمله حدوث یا خلق قرآن و اختیار انسان و عدل و صفات الهی همانندی دارد، لذا آنچه از تفسیر کشاف که در نظر اهل سنت عیب آن شمرده می شود، از نظر شیعه یا عیب نیست، یا بلکه امتیاز آن است؛ لذا محققان و علمای شیعه، برای تفسیر کشاف، به طور طبیعی، بیش از محققان و علمای اهل سنت ارج و احترام قائلند.
کشاف بارها به انواع و اقسام، با شروح و حواشی حتی همراه با ردیه ها به طبع رسیده است.نخستین چاپ آن در دو جلد در سال 1856 میلادی در کلکته انجام گرفته است.سپس در سال 1291 هجری در بولاق مصر، در سال 1307، 1308 و 1318 هجری در قاهره چاپ شده است.برو کلمان بیش از 11 شرح و حاشیه بر آن یاد می کند که بهتر از همه، شرح میرسید شریف جرجانی است که با بعضی از چاپ های آن، از جمله با طبع قاهره به سال 1308 و 1318 هجری و چاپ انتشارات آفتاب در تهران، همراه است.شرح ها، حاشیه ها، رویه ها و نقدها و برگزیده های کشاف به 80 کتاب می رسد.(نیز کشف الظنون)
در ایران در سال های اخیر، علاوه بر انتشارات آفتاب که یکی از بهترین چاپ های این تفسیر را انتشار داده، « نشر ادب حوزه» هم یکی از چاپ های خوب کشاف را همراه با چند حاشیه و استخراج احادیث آن، از روی طبع مصر به طریقه افست تجدید طبع کرده است.
بخش دوم
آنچه در بخش اول آمده، دو دهه پیش است.گویا هنوز ترجمه ام از قرآن را آغاز نکرده بودم.اگر چه اندیشه آن را از سه دهه پیش از پرداختن به آن در سر داشتم و چندین ترجمه را با متن مقدس قرآن مقابله کرده بودم.نیز در میان پوشه-پرونده های قدیمی ام دستنوشت ترجمه ام از سوره نجم(سوره پنجاه و سوم)را-که عرفانی ترین سوره قرآن است-پیدا کردم و در حاشیه اش یاد کرده بودم که از تفسیر کبیر فخر رازی استفاده شایان برده ام و تاریخ ذیل آن ترجمه 1346 ش است.باری، هنگامی که در حدود سال های 1371-1370 رسما ترجمه ام را آغاز کردم آثار و منابع قرآن پژوهی، به ویژه به عربی، بسیار داشتم.از جمله بیش از یکصد تفسیر غالبا کهن و چهل فرهنگ خاص یک یا دو زبانی واژگان قرآن.دیدم عملا با منابع فراوان نمی توان کار کرد.البته در این کار دو گونه با منابع و آثار کار می کردم.یک نوع آنها که مدام و پیوسته می خواندم و یک نوع بود که در حل مشکلات به آنها مراجعه داشتم.از میان 15 تفسیری که برای پیوسته خوانی انتخاب کرده بودم، یکی همین کشاف بود که عدیل مجمع البیان و بدیل مفاتیح الغیب/ تفسیر کبیر امام فخر رازی یافته بودمش.
اگر گزاف نگویم، بیش از 40 سال است که قرآن پژوهی و به ویژه تفسیر پژوهی می کنم.خوانندگان گرامی می دانند که آثار مرجع-که تفسیرها هم عمدتا از این رده اند-را از آغاز تا انجام نمی خوانند.بلکه برای حل مشکلات و رفع ابهام ها، مانند کتب لغت و دانشنامه ها، به آنها مراجعه می کنند.نام «مرجع»هم از همینجاست.دیگر آنکه فقط در طول زمان و مراجعات فراوان است که گوهر و جوهر آنها را می توان شناخت.
آری در میان آن همه تفسیر کهن ده تفسیر را به اثر ممارست و مراجعه بسیار، برتر یافته بودم.برتر یعنی علمی تر و مشکل گشاتر که از این قرارند:
1-جامع البیان/ تفسیر طبری که چند سال قبل و چند سال بعد از سنه 300 هجری قمری تالیف شده است و شاید روایی ترین تفسیر قرآن کریم از آغاز تا امروز باشد در چاپ نفیس دو رنگی که از آن دارم و احادیث را شماره گذاری کرده است.آخرین حدیث مندرج در آن شماره 38388 را دارد.در میان تفاسیر چاپ شده فقط تفسیر ابن عباس(صحابی)و تفسیر مجاهد(شاگرد ابن عباس و لذا تابعی)و تفسیر قمی(علی بن ابراهیم، در گذشته 307 ق)مقدم بر آن است.تفسیر جامع التاویل لمحکم التزیل، اثر ابومسلم محمد بن بحر اصفهانی(در گذشته 322ق)-کهن ترین تفسیر اعتزالی-تدوین و بازیابی شده از دل تفاسیر دیگر و دیگر آثار قرآن پژوهی و کتب علم اصول، به همت دکتر محمود سرمدی، نیز کما بیش همعصر تفسیر طبری است.
2-تفسیر تبیان شیخ طوسی(در گذشته 460 ق)در ده جلد
3-تفسیر کشاف(مورد بحث در این مقاله)اثر جارالله محمود زمخشری(467-538ق)
4-تفسیر مجمع البیان ، اثر ابوعلی فضل بن حسن طبرسی(461-561ق)در ده جلد
5-روض الجنان و روح الجنان، مشهور به تفسیر ابوالفتوح رازی [ حسین بن علی بن احمد خزاعی نیشابوری](از بزرگان نیمه اول قرن ششم هجری کما بیش معاصر با زمخشری)، که چند تصحیح و طبع دارد و بهترین آن در بیست جلد، به همت استادان دکتر محمد جعفر یاحقی و دکتر مهدی ناصح انجام گرفته است.معروف است که امام فخر رازی که خود از اجله مفسران قرآن است، به این تفسیر نظر خاص داشته است.
6-تفسیر کبیر فخر رازی/ مفاتیح الغیب، اثر فخر الدین رازی(در گذشته 606 ق)که چاپ های مصحح و منقح چند گانه دارد.یک چاپ خوب آن که در تهران به شیوه افست تجدید طبع یافته، 32 جلد در 16 مجلد است.
7-تفسیر کشف الاسرار میبدی(رشید الذین ابوالفضل، در گذشته 520ق)که به همت شادروان علی اصغر حکمت و گروهی از استادان دانشگاه تهران در 10 مجلد به طبع رسیده، و دوست دانشور قرآن پژوهم آقای دکتر محمد حسینی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، دست اندرکار تصحیح تازه ای از آن بر مبنای نسخه های خطی کهن نو یافته است.
8و9-از دو تفسیر فارسی کهن هم باید به تکریم سخن گفت:یک )تاج التراجم فی تفسیر القرآن للاعاجم.اثر ابوالمظفر شاهفور بن طاهر اسفراینی(در گذشته 471ق).سه جلد از این اثر پنج جلدی که کهن ترین تفسیر فارسی قرآن کریم است.در سال 1375 به تصحیح و همت استادان میر نجیب مایل هروی و علی اکبر الهی خراسانی انتشار یافته است و انتشار دو جلد دیگر از آرزوهای قرآن پژوهان معاصر است.ب)تفسیر سورآبادی(ابوبکر عتیق نیشابوری، در گذشته 494 ق)این اثر به تفسیر التفاسیر هم معروف است.شادروان علی اکبر سعیدی سیر جانی، این اثر پنج جلدی را در سال 1380 منتشر کرده است.
10-اگر بخواهیم دهمین اثر را هم یاد کنیم انوار التنزیل قاضی بیضاوی(در گذشته اواخر قرن هفتم هجری.)
این ده تفسیری که بر شمردیم، بی شبهه مهم ترین تفاسیر شیعی و سنی است که به چاپ(ها)رسیده است و عنایت دارید که اینها متعلق به قرون چهارم تا ششم هجری است [ غیر از شماره 10] از آن پس تا امروز تفاسیر بسیار است.مرحوم حجت الاسلام و المسلمین محد حسن بکایی در کتابنامه بزرگ قرآن(که تا چند سال اخیر 20 جلد آن چاپ شده و سپس متوقف مانده)تفسیرهای بسیاری معرفی کرده است.همچنین در کتابشناسی قرآنی دیگری به نام تفسیر نامه(در سه جلد)تفسیر های « بعض السور»، یک سوره، چند جزء، چند آیه یا یک آیه را معرفی کرده است.نیز در دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، دو جلد [ با همکاری گروه نویسندگان و به کوشش بهاء الدین خرمشاهی ] بیش از 300 تفسیر معرفی شده.دوست فرزانه قرآن پژوهم جناب استاد مسعود انصاری، مترجم توانایی کشاف زمخشری ، در دانشنامه یاد شده، تقریبا همه تفاسیر چاپ شده اهل سنت را معرفی کرده اند.مقاله پس بلند « تفسیر و تفاسیر شیعه» در دایره المعارف تشیع، که عمدتا به قلم استاد عبدالحسین شهیدی صالحی نوشته شده، و سپس به هیات کتابی با همان نام مستقلا انتشار یافته، بیش از 600 تفسیر شیعه را معرفی کرده اند.
طبعا همه این تفسیر ها به چاپ نرسیده، اما به صورت نسخه خطی یا در دل کتاب های دیگر وجود دارند.امیدوارم از این بحث کتابشناختی خسته نشده باشید، اما این مقدمات برای آنکه جایگاه تفسیری و تاریخ فرهنگی کشاف تا حدودی روشن شود، به گمانم ضرورت داشت.بر این مبنا و انس 30 ساله ای که با تفاسیر و تفسیر زمخشری دارم.چنین ارزیابی می کنم که کشاف یکی از پنج تفسیر مهم عالم اسلام در طول تاریخ آن است.
ویژگی های تفسیر کشاف
[1] کشاف جزو تفاسیر « مسلسل»، یعنی سراسری است.مراد این نیست که بر هر 6236 آیه قرآن و همه کلمات / عبارات/ جملات هر آیه شرح نوشته است.بلکه هر جا که توضیحی صرفی/ نحوی/ لغوی/ اشتقاقی، یا شأن نزولی یا به هر نحو دشوار و پیچیده زبانی یا معنایی لازم بوده، عرضه داشته است.[2] اغلب شیوه شیوای ان قلت/ قلت یا اقول(اگر چنین بگویی، در پاسخ چنان می گویم)پیشه کرده است که طبعا به خوشخوانی متن عدد رسانده است.
[3] نثر این تفسیر از اغلب تفسیرهای دهگانه(یا منهای خود کشاف، نهگانه)که بر شمردیم دشوارتر است.خوشبختانه « آرایه دار» یا در پی سجع و جناس نیست.مگر آنکه سجعی، در عین اولویت دادن به معنا بر لفظ، پیش آید و خوش افتد.می توان گفت همواره ایجاز را بر اطناب رجحان داده است.این درست عکس شیوه فخر رازی است.البته اطناب فخر رازی هم ناشی از لفظ پردازی نیست.بلکه ناشی از پرداختن به وجوه معانی محتمل و بیان نظر گاه های مختلف و مخالف با نظر گاه های خود اوست.او چه بسیار از آراء و عبارت های زمخشری را [ که به او « صاحب الکشاف» می گوید] می آورد و رد یا قبول می کند.دیگر آنکه به قول آقای دکتر علیرضا باقر در کتاب نغز و پر مغز زمخشری و تفسیر کشاف(تهران، خانه کتاب، 1388):« مبنای زمخشری در تفسیر کشاف به اختصار بوده است و بنابراین در کلیه بحث ها، از نحوی و بلاغی گرفته تا فقهی و کلامی هرگز وارد مباحث پیچیده و غیر ضروری نمی شود...»(ص 26)
[4] داشتن راهبرد زبانشناسانه و ادب پژوهانه(یا به قول قدما:بلاغی).در این شیوه زمخشری از اندیشه ها و شاید کتاب نظم القرآن جاحظ و بیش از آن از آرا و انظار عبدالقاهر جرجانی(در گذشته 471ق)بهره برده است.عبدالقاهر جرجانی را موسس یا بهترین نماینده این نظریه می دانند که اعجاز قرآن را نه [ فقط] در بازداشتن عزم و اندیشه فصحای بزرگ در تحدی یا نظیره گویی قرآن، بلکه در اعجاز بودن نظم آن نی انگارند.جرجانی که پیشوای بلاغیون بزرگی چون سکاکی، خطیب قزوینی و تفتازانی به شمار می آید، بلاغت(رایطوریقا)را نظم و سامان بخشید و با صدها شاهد از کلام فصحای عرب و امثال سائره تدوین کرد.او دو کتاب تاسیسی و اساسی در این زمینه دارد؛ 1-اسراس البلاغه(در علم بیان)2-دلائل الاعجاز(در علم معانی).
« معانی» که نیای معنی شناسی(سمانتیک)عصر جدید است با ساختارشناسی جمله و از جمله چون و چند تقدیم و تاخیرها و در یک کلام با جمله شناسی و عبارت شناسی سروکار دارد.همچنین ربط بین جملات و به تعبیر دیگر ربط بین آیات که زمخشری در این زمینه دستی توانا دارد.
« بیان» با مجاز یا تعبیرات مجازی به ویژه در تشبیه، استعاره و کنایه و در مرحله ای ساده تر آرایه ها(صنایع ادبی)سروکار دارد.
[5] اهمیت دادن به «نحو» که زمخشری در این زمینه ید بیضا دارد.این واقعیت در مورد همه زبان ها صادق است که بدون فهم همزمان معنای واژگان و موقعیت آنها در جمله، نمی توان معنای جمله را فهمید یا فهماند.فی المثل اگر با این عبارت روبه رو شویم که حرکت / اعراب نداشته باشد:و کلم الله موسی تکلیما(که عبارتی قرآنی است:نساء، 164 )ان را دو گونه می توان خواند/ فهمید:یا فهمید/ خواند .الف)« و کلم الله موسی تکلیما» که معنایش چنین است:و خداوند با موسی سخن گفت .و در قرآن های رسمی جهان اسلام همین گونه آمده است.ب)اما بدون حرکات ، امکان این قرائت را هم دارد:«و کلم الله موسی تکلیما»که بدین معناست:و موسی با خداوند سخن گفت .و زمخشری می گوید« یکی از شگرف ترین تفاسیر در این باره آن است که آن را از «کلم» گرفته اند و معنایش این است که خدا حضرت موسی را با ناخن های محنت ها و چنگال فتنه ها زخمی کرده است.»(ترجمه فارسی کشاف، در تفسیر آیه 164 سوره نساء)
[6] اهمیت دادن به واژگان زمخشری به همان اندازه که در فنون صرف و نحو مهارت دارد، در فن لغت هم صاحبنظر است.اگر چه لغت از علوم نقلی است و جایی برای شم شخصی و اجتهاد کمتر دارد.پیداست که زمشخری هم این نکته را می داند.او به سه روش واژه پژوهی می کند:الف)تفحص در واژه های کهن و معاصرش .ب)رفتن به میان اهل زبان، اعم از فصحای اهل علم و عرب زبان های قبایل به ویژه در سفرهایی که به مکه داشته است.پ)توجه عمیق به شعر.همین است که در تفسیرش اغلب شواهد شعری را برای روشن سازی معنای واژگان می آورد.او دو واژه نامه به نام های اساس البلاغه و الفائق فی غریب الحدیث دارد که خوشبختانه از او به یادگار مانده و کرارا به چاپ رسیده است.
آقای دکتر علی رضا باقر زیر بخش پر اطلاع و روشنگری درباره واژه شناسی پیشرفته زمخشری دارد که فقط بخش کوتاهی از آن نقل می شود:
«...از جمله آیاتی که ظاهر آنها نشان دهنده آن است که خداوند در قیامت دیده می شود، آیه ای است که حق تعالی در آن می فرماید:« برخی چهره ها در آن روز شادمان و شاداب اند و به پروردگارشان می نگرند» [ وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره-سوره قیامت، 23-22].زمخشری در تفسیر این آیه می کوشد تا ثابت کند که « نظر» در زبان عربی منحصر به دیدن با چشم نیست و به معنای امید، انتظار و چشم داشت نیز به کار می رود.[ کتاب پیشگفته، ص 96].بقیه این مطلب و در واقع استدلال زمخشری را از ترجمه استاد مسعود انصاری نقل می کنیم:
« وجه/ وجوه، عبارت از همگی(سراسر/ کامل/ حقیقت)و « ناضره» هم از « نضره النعیم» گرفته شده است.« الی ربها ناظره» [ یعنی] به طور ویژه به خدای خویش می نگرد و به هیچ چیز دیگری نمی نگرد و معنای مقدم داشتن مفعول همین است و از این روی در عباراتی از قبیل « الی ربک یومئذ المستقر» [ قیامت، 12] و « الی ربک یومئذ المساق» [ قیامت، 30] و « الی الله تصیر الامور» [ شوری، 53] و « الی الله المصیر» [ ال عمران، 28] و « الیه ترجعون» [ بقره ، 245] و « علیه توکلت و الیه انیب» [ هود، 88] به همین شیوه عمل شده است که چگونه در آنها تقدیم به معنای اختصاص دلالت می کند و پیداست که آنان [ بهشتیان] در چیزهای بسیاری که محصور نیستند می نگرند؛ چیزهایی که در زمخشری که همه آفریدگان در آن جمع شده اند، قابل شمارش نیستند و مومنان در آن روز می نگرند.چرا که آنان ایمن هستند و هیچ بیمی بر آنان نیست و اندوهگین هم نمی شوند؛ پس اختصاص خدا به نگاه کردن آنان، اگر دیدنش مراد باشد، محال است.پس ضرر تا باید آن را حمل بر معنایی کرد که اختصاص با آن درست باشد و معنایی که اختصاص با آن درست باشد، همان است که مردم می گویند:« انا الی فلان ناظر ما یصنع بی/ من به فلانی می نگرم که با من چه می کند» که مراد از نظر در اینجا چشمداشت و امید است.در بیت زیر نیز چنین است:
و اذا نظرت الیک من ملک
و البحر دونک زدتنی نعما
(اگر به تو ایمد دارم [ بی آنکه خواسته خویش را بر زبان آورم] از همچون تو پادشاهی چشم می رود که از دریای نعمت خویش ، به من نیز افزون دهی).
من خود در مکه از زن گدایی شنیدم که به هنگام ظهر که مردم در مغازه های خود را می بندند و برای خواب نیمروزی به خانه می روند، می گفت:«عیینتی نویظره الی الله و الیکم/ چشم امید من به خدا و به شماست.» معنای عبارت آن است که آنان [ بهشتیان] جز از خدایشان امید نعمت و کرامت ندارند، چنان که در دنیا نیز از کسی جز او بیمی و امیدی نداشتند.»(ترجمه کشاف، ج4، ص 815-814).
زمخشری در کشاف حدیث از شعر کمتر نقل می کند.البته نقل شعر در آن چندان کم نیست.ضمنا باید گفت که احادیث مربوط به فضایل و ثواب قرائت سوره ها همواره دارد.و این از او و رویکرد اعتزالی اش بعید است و رویکرد عقل گرایانه او در حد و بر وفق عقاید اعتزالی اوست و عقل گرایی او به معنای اصالت عقل امروزین و رجحان دادن عقل بر وحی نیست، یک نمونه از راهبرد عقلی او در همین نقلی که راجع به نگریستن به خدا از تفسیر نقل کردیم پیداست.بسیاری از موارد دیگر هم از همین قبیل است.
در پایان درباره ترجمه فارسی این اثر ارجمند باید گفت که در نهایت دقت و صحت انجام گرفته است.کمتر کسی می توانست همچون استاد مسعود انصاری از عهده این کار سنگین و سترگ، این گونه موفق و سربلند بیرون آید.ایشان هم مترجم حرفه ای هستند و ده ها اثر از جمله سیره ابن هشام(که اهمیتش از کشاف هم بیشتر است)به فارسی روان و خوشخوان و استواری برگردانده اند.یک علت این موفقیت شایان هم این است که ایشان قرآن پژوهان برجسته ای هستند و عمری است که با این اثر و تفسیر های کهن دیگر انس دارند.جناب انصاری با این ترجمه سخت و سنگین و عالی و متعالی، خدمت بزرگی به قرآن پژوهان انجام داده اند.همچنان که ترجمه شیوایشان از قرآن کریم هم تحفه ای برای صاحبدلان است.
منبع:نشریه خردنامه همشهری(کتاب)، شماره 74
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}